نیکان دوست داشتنینیکان دوست داشتنی، تا این لحظه: 17 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

فسقلی دوست داشتنی

گل پسر فسقلی ما

1394/10/14 9:16
نویسنده : مرضیه
300 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر دردونه مامانمحبتبوس

خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم که تورو توی وجودم دارم و بازم شاکرم که سالمی و باعث وجود یه عالمه شادی توی زندگی ما شدی.

بعد از اونهمه استرس دیروز، و از ساعت 4:30 تا 10 شب منتظر شدن روی صندلی انتظار سونوگرافی بالاخره نوبت من شد، منو مجتبی قلبمون داشت از جا کنده میشد ترسورفتم توی اتاق و فقط منتظر حرفای دکتر شدم، اصلا جرات سوال پرسیدن نداشتم، فقط به چهره دکتر نگاه میکردم که حالت چهره اش با دیدن جنین من تغیر نکنه و اونم خیلی با آرامش داشت بررسی میکرد و من خیالم یکم راحت شد که نفس من چیزیش نیست و برای اینکه مطمئن تر بشم از دکتر پرسیدم ما توی فامیل سابقه لب شکری داریم بچه ی من مشکلی نداره گفت من خودم روی سالم بودن بچه حساسم و واست جزء به جزء بررسی میکنم و بچه ات هیچ مشکلی نداره لبای خوشگلتم بهم نشون داد و گفت ببین دهنشم باز کرده و خلاصه برام کامل توضیح داد این دستشه، این پاشه دیگه منم بهش گفتم دیشب دکتر چی گفت بهم و صدای قلبتم برام گذاشت گفت ببین عین ساعت میزنه و الکی نگرانت کرده، گفتم آقای دکتر جنسیتشم مشخصه گفت بله اونم برات میگم گفت احتمالا پسر آخه پاشنه ی پاشو گذاشته و نمیذاره من بیینم اونم نه یه پا دوتا پا رو گذاشته خلاصه گفت یکم بچرخ شاید پاشو تکون داد منم همینجور داشتم قربون صدقه ات میرفتم و صلوات میفرستادمو خداروشکر میکردم و دکترم گفت بله خانوم بچه تون صد در صد پسره. 

از اتاق که اومدم بیرون مجتبی همینجور چشمش به دهن من بود ببینه چی میگم گفتم گل پسرمون سالمه سریع بغلم کرد و همینجور میخندید، 

وای خدا که چه لحظات قشنگی بودند، آدم وقتی جنسیت بچشو میفهمه انگار بیشتر احساس میکنه که داره مادر میشه، محبت

از دیشب تا حالا تو پوست خودم نمیگنجم، اتاقتو چجوری بچینم، وسایلتو چه رنگی بخرم، همینجور به مغازه هایی که قبلا رفته بودم فکر میکردم و جنسای پسرونشونو مرور میکردم، چقدر رویا بافی کردم باباتم نشسته بود و داشت توی اینترنت دنبال اسم میگشت، تا امشب مهلت داده اسمای پیشنهادیمونو اعلام کنیم تا باهم سریع تر یه اسم انتخاب کنیم و دیگه به اسم صدات کنیم.

و دیگه اینکه مامان و بابام کلی ذوقتو کردن آخه بعد سونو رفتیم اونجا و بابام حدس میزد شما پسری و مامانم دختر که بهشون گفتیم گل پسر و مامانم همش میگفت تو قبلا به بابات گقتی آخه بابام سربه سرش میذاشت میگفت مرضیه ساعت 9 به من گفت پسره.

دیگه مامان بابایی هم کلی خوشحال شد آخه از سونو که اومدیم اول مجتبی به مامانش خبر داد و اوناهم کلی خوشحال شدند و اینم دومین نوشون میشه که دوتاییتونم پسرید.

بازم عاشقتم مامانی، هزار بار بوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوسبوس

پسندها (5)

نظرات (7)

من
14 دی 94 9:30
ايشالا فرشته نازتون زمینی شه و همیشه شاد و سلامت باشید
مرضیه
پاسخ
مرسی عزیزم انشا.. شماهم همیشه شاد و سلامت باشی
✿ نیکـو ماماטּ ِآرنیـکا ✿
14 دی 94 10:33
سلام مرضیه جانم واقعا خوشحال شدم از شنیدن سلامتی این گل پسر مبااارکه پسر دار شدنت
مرضیه
پاسخ
سلام نیکو جون ممنونم عزیزم مرسی که به ما لطف دارید
مامان زهرا
14 دی 94 11:33
اااااای جانمممممممم خدارو هزار بار شکر دیروز خیلی به فکرت بودم برات خیلی دعا کردم خدارو هزار بار شکر از صب چند بار وبلاگتو باز کردم تا ببینم چی شد؟ خدارو هزار بار شکر که خیالت راحت شد خدا حفظ کنه گل پسررررت رو عزیزم
مرضیه
پاسخ
سلام زهرا جون مرسی که اینقدر به فکرم بودین و برام دعا کردین
مامان سونیا
14 دی 94 16:03
عمرتون صد شب یلدا دلتون قدر یه دنیا توی این شبهای سرما یادتون همیشه با ما دل خوش باشه نصیبت غم بمونه واسه فردا
مرضیه
پاسخ
ممنون
مامان حلما
15 دی 94 10:20
پسر پسر قند عسل مبارک باشه گلممممممممممممممبه سلامتی بغل بگیریش
مرضیه
پاسخ
مرسی عزییییییزززم
مامان حلما
15 دی 94 10:50
عزیزم خواستم بگم که بارداری هم شیرینه هم پر استرس وی در هر حالتی اگه میخوای نه به خودت ونه مخصوصا به نی نی درونت اسیبی نرسه اینو هیچ گاه فراموش نکن که با برخورد به چیزای نا شناخته همبشه اول اول به خدا توکل کن بعد خونه اخر رو برا نگرانی بزار اخه گلم 90% اتفاقهای بارداری به نطر نگران کننده میان ولی در اخر چیزی نیست و شما الکی خودتو ناراحت کردی به خودت نی نیت اسیب زدی و اینو با ایمان قلبی بهت میگم تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته پس توکلت بخدا باشه استرسو از خودت دور کن تا خدا به اون بزرگی هست پس نگرانی چرا اینارو مامانی بهت میگه که دوبار بارداری داشته اما یه نینی داره کلی چیزای رنگارنگ دیدم در اخر نقش خدا بود که از همه پر رنگتر بود روزات قشنگ و شیرین بارداری خوب لذت بخشی رو پشت سر بزاری عزیزم که انقدر این روزا کند میگزره به نظر ولی در حقیقت داره مثل برق باد میگذره یه دفعه بخودت میای میبینی تموم شد نی نی داره دنیا میاد از هر لحظه روزاش لذت ببر که دیگه بر نمیگرده
مرضیه
پاسخ
سلام واقعا ممنونم از دلگرمیتون، درست میگین تا خدا نخواد هیچ اتفاقی نمیافته و اگه اتفاقی افتاد حتما حکمتی داشته که خدا میدونه، من عاشق بچه ام و بخاطر تجربه اول زیادی نگران شدم اما از این به بعد سعی میکنم صبورتر باشم. بچمو میسپرم بخدا. بازم ممنون از راهنمایی و صحبت های زیباتون.
نويسنده : مامان كژال
16 دی 94 9:11
سلام مامان گل پسری جون ، دوست خوب هم وبلاگیم من ژینو هستم من توی جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کردم و به رای شما نیاز دارم تا بتونم برنده بشم فقط کافیه یک اس ام اس بزنید . کد 10 را به شماره 1000891010 اس ام اس کنید . یک دنیا ممنون .