هفته سی و هفتم (ماه نهم)
سلام عشق مامان، چقدر دلم برای نوشتن برات لک زده بود، باهات هرروز حرف میزنم اما فرصت نشد که بیام و برات ثبتش کنم. خب فسقلی دوست داشتنی من دیگه رسیدیم به ماه 9 و کم کم وقتشه که بیای توی بغلم، خیلی خوشحالم و همچنین خیلی استرس دارم، باورم نمیشه که 8ماه گذشت، 8ماهه که تو اومدی توی وجودم و من از لحظه لحظه ای که با تو گذروندم خیلی خوشحالم. تکونات خیلی زیاد شده، برای خودت حسابی داری شیطنت میکنی و منو بابا مجتبی حسابی از این شیطنت هات لذت میبریم، بابا مجتبی هم دائم باهات حرف میزنه و خیلی هیجان زده است برای اینکه تورو ببینه، هرشب قبل خواب کلی باهات حرف میزنیم گاه گاهی برات لالایی میخونیم و تصور میکنیم چه شکلی هستی و چیگار میکنی، توهم با تکونات انگا...
نویسنده :
مرضیه
16:24